تربچه!

خداحافظ ای خاطرات شیرینی کودکی ام ...

سلام گلکم خوبی مامانی؟ پدر رفت. پدربزرگم. پدر باباجون کاوه..... شنبه 31 فروردین.... به قول سوده (دخترعموی باباجون کاوه): " جای خالی تو, چه قدر بزرگ است "..... یکشنبه 1 اردیبهشت, خاطرات شیرینی کودکی ام رو به خاک سپردیم....... و تمام.............. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ  الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ  الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ  مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ  إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ  اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ  صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ    بِسْمِ اللَّهِ الرَ...
4 ارديبهشت 1392

سفرهای نوروزی - قسمت دوم - مشهد

سلام گلکم خوبی مامانی؟ و اما ادامه ی سفر. صبح روز شنبه 10 فروردین, ساعت 5:45 از کرمان به سمت مشهد حرکت کردیم. توی مسیر, شهر و روستای زیادی نبود. تقریبا تمام مسیر, کویر بود اما زیبا. هوا هم نیمه ابری بود برا همین اذیت نشدیم. و بالاخره ساعت 4 بعد از ظهر رسیدیم مشهد. استراحتی کردیم و لباس های تر رو تمیزمون رو پوشیدیم و رفتیم حرم. من و خاله زری و هدی کوچولو با هم رفتیم, بابا سینا می خواستن بیشتر استراحت کنن برا همین فقط برا نماز اومدن حرم. اما من یکی که دلی از عزا در آوردم و حسااااااااااابی با امام رضا حرف زدم!  از اون جایی که 12 و 13 فروردین, طرقبه خیییییییلی شلوغ می شد, تصمیم گرفتیم یکشنبه 11 فروردین بری...
4 ارديبهشت 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تربچه! می باشد